
۱- اینجا صفها خیلی مرتب است و همه با حوصله تحملش می کنند. اگر بر فرض در صف خرید بلیت قطار، پست، بانک، دانشگاه، خرید ناهار یا هر چیزی باشید، همیشه یک فاصله یک تا دو متری بین نفر اول صف که کارش دارد راه می افتد و نفر بعدی وجود دارد.
۲- در اتوبوس تا وقتی صندلی دو نفره خالی هست، کسی کنار شما نمی نشیند. در قطار وقتی صندلی ها خالی است اول یکی در میان پر می شود و بعد جاهای خالی بینابینی.
۳- وقتی پارکینگ پر نباشد، ماشین ها با یکی فاصله با یکدگیر پارک می کنند. جاهای خالی در فاصله ها بعدا پر می شوند.
۴- حتی در ساعت های خیلی شلوغ در قطار افراد طوری می ایستند که کمترین برخوردی با هم نداشته باشند. حتی برخورد نگاه هم بیش از یک لحظه باشد مودبانه نیست. کسی سرش را در کتاب یا روزنامه دیگری نمی کند. یکی از دلایلی که در قطار هر کسی یک کتاب یا روزنامه می خواند حفاظت از نگاه و حریم خصوصی است (البته دلایلی دیگری هم دارد. مثلا اتلاف وقت و بیکار نشستن برای نیم ساعت در قطار با فرهنگشان سازگار نیست). بعضی افراد که کتاب نمی خوانند چشمشان را می بندند و می خوابند.
(نه اینکه اینها را از خودم درآورده باشم، یکی از مشغولیتهای من در قطار خواندن آگهیهای در و دیوار است. چند وقت پیش آگهی یکی از کتابخوانهای الکترونیک بود که به جای اینکه در قطار سرتان را به روزنامه بی ارزش گرم کنید یا خودتان را به خواب بزنید، کتاب الکترونیک بخوانید.)
۵- شاید جالبترین و بهترین مورد حفاظت از حریم خصوصی از نظر من مساله سوال پرسیدن است. افراد برای اینکه از شما سوال کنند محتاطند. تا لازم نباشد چیزی درباره زندگی شخصی، روزتان را چطور گذراندید، کجا می روید، و غیره نمی پرسند.