۱۳۹۲ تیر ۱۹, چهارشنبه

«پایمال کردن» غرور ملی؟

یکی از نکات فرهنگی جالب توجه در انگلستان برای من تفاوت نگاهی است که به غرور ملی دارند. همه جا از نمادها برای نشان دادن یک مفهوم یا تفکر یا احساس استفاده می شود، اما گاهی یک نماد در یک فرهنگ، مفهومی کاملا متفاوت با فرهنگ دیگر پیدا می کند. اینجاست که تصادم میان معانی نمادین ظاهر می شود. 
مثلا ما برای نشان دادن نهایت انزجار و ناراحتی خود از یک کشور، نماد ملی آن کشور را لگدکوب می کنیم (کاری به درستی یا نادرستی این عمل ندارم). پرچم آن کشور را روی زمین می کشیم و رویش رژه می رویم، یا دیده بودم که پرچم انگلیس و امریکا را جلوی یکی از دانشکده های دانشگاه تهران روی زمین کشیده بودند تا دانشجویان (بدون اینکه حق انتخاب داشته باشند که این عمل را انجام بدهند یا نه) موقع ورود به دانشکده از روی آن بگذرند. 
اینجا اما می بینم برای نشان دادن عمق احساسات ملی-میهنی پادری شان را به شکل پرچم کشورشان در می‌آورند. با ذهنیتی پیشینی که من داشتم، حتی تصور اینکه در یک کشور بارانی کسی کفشش را روی پرچم کشورش تمیز کند بعد وارد خانه شود، و این نشانه میهن‌دوستی باشد، برایم مشکل بود!

۱ نظر:

  1. مصاديق احترام برانگيز يا الم بخش غرور ملي بسته به تاريخ و فرهنگ و ارزش هاي values هر ملتي ممكن است با ملت ديگر كاملا تفاوت داشته باشد. ولي به عنوان نمادهاي هويت بخشي كه چسبندگي cohearence اجتماعي را بيشتر مي كند مهم و قابل دفاع هستند مثلا سرود ملي معمولا در هر كشوري چنين است ولي سرود ملي كشور ديگر بجز در موارد رسمي چندان احساس برانگيز نيست مگر به دليلي خاص. مثال گوياي ديگر استفاده از پاره اي نشانه ها در زبان بدن است كه در برخي فرهنگها مي تواند علامتي زشت و در برخي ديگر عين همان نشانه علامتي با مفهوم مثبت باشد. سخنم به طور كوتاه اين است كه بسته به اينكه هر نماد چه تصويري Image در ذهن جامعه ايجاد كند مفهومش متفاوت است و طبعا بر اساس همان تصوير بايد قضاوت هاي بعدي را شكل داد. در نتيجه اگر مثلا در كشور ما از پرچم - چه مثبت و چه منفي- واقعا چنان تصاويري به وجود بيايد مقصود عاملش حاصل شده است و در كشوري ديگر ممكن است چنين برداشتي اساسا وجود نداشته باشد و اين عجيب نيست.

    پاسخحذف