۱۳۹۲ مهر ۱۴, یکشنبه

کم حرف‌ها

روز اول کلاسها گذشت. با دانشجوهای مختلفم آشنا شدم. یکی اسم و فامیلش هر دو لیلاست و متولد سوریه و بزرگ شده دبی. یکی فلسطینی‌ است و از غزه آمده. یکی در معرفی خودش به عنوان یکی از شاخص‌های هویتش گفت مارکسیست است. یکی دیسلکسیک بود و با وجود مشکل داشتن در تکلم یکی از فعال‌ترین دانشجویان کلاس. سه چهار نفر امریکایی بودند و در برنامه‌های تبادل دانشجو به این دانشگاه آمده بودند. شاید یک سوم دانشجویانم باحجاب بودند، با اصلیت‌های مختلف اما همه انگلیسی شده. در معرفی خودشان می‌گفتند از شمال یا جنوب یا شرق لندن می‌آیند (نه از کشور اصلیت‌شان). دیدن این تیپ‌های مختلف و متنوع شخصیتی برایم جالب است. اما از همه جالب‌تر برایم کم‌حرف‌ها بودند.
اگر نبود کلاسهای آموزش تدریس، پیله می‌کردم که کم‌حرف‌ها را به حرف بکشانم و در کلاس مشارکتشان دهم. کلاس آموزش بهم یاد داد که این کار درستی نیست. باید برای همه تیپ‌ها و تفاوت‌هایشان احترام قائل بود. بعضی‌ها درون‌گرا هستند. صحبت در جمع برایشان راحت نیست. نمی‌شود به زور به حرف درشان آورد. ترم اولی که تدریس می‌کردم یکی از دانشجویانم را با همین اصرارها از دست دادم. میز اول می‌نشست و حرف نمی‌زد. دلم می‌خواست در بحث‌ها شرکت کند و نظرش را بدانم. اصرار کردم. از دفعه بعد دیگر سر کلاس نیامد. 
یکی از روشهای پیشنهادی دوره آموزشی برای مشارکت ملموس‌تر درونگراها، استفاده از سیستم‌های رای‌گیری بود. نظر افراد را درباره یک موضوع بپرسید و رای بگیرید. (درباره روش‌های رای‌گیری و آمارگیری کلاسی در پستهای بعدی بیشتر توضیح خواهم داد.)
کلاس آموزشی می‌گفت: «بگذارید به روش خودشان بیاموزند. یادگیری همه به یک شکل نیست. ساکت بودن هم علامت شرکت نداشتن در بحث نیست.»

۲ نظر: