۱۳۹۱ دی ۹, شنبه

مساله ای به نام حمایت از کودک

۱- یکی از دوستانم سه بچه دارد که دو تا از آنها دوقلو هستند و سومی، چارلی، که کوچک تر هم هست، پنج ساله است و خیلی بازیگوش. این دوستم را در باشگاه شمشیربازی می بینم. در مدت یک ساعتی که بچه هایمان ورزش و شمشیربازی می کنند ما صحبت می کنیم، و تازه بعد که بازی تمام می شود، چارلی شروع می کند به دویدن دور زمین بازی و پریدن و ورجه وورجه کردن. طبیعتا زیاد هم زمین می خورد و همیشه یک جای زخم و کبودی کوچک روی دست و صورتش هست، ولی خیلی بچه شادی است. 
یک بار دیدم روی پیشانی اش کمی ورم کرده و کبود شده. از دوستم پرسیدم چه اتفاقی افتاده؟ ولی دیدم از این سوال من خیلی خوشش نیامد. بعد توضیح داد که توی مدرسه این اتفاق افتاده و موقع بازی سرش به جایی خورده و وقتی عصر از مدرسه بیرون آمده، دوستم بلافاصله به یکی از دوستان همراهش گفته این امروز این طور شده. در واقع دوستش را شاهد گرفته که کبودی مربوط به مدرسه است و نه قبل از آن. 
تا اینجای کار به نظر من حساسیتش بیش از حد بود، ولی در واقع من با قوانین آشنایی نداشتم. دوستم تعریف کرد که یک بار بعد از یک ماه که برای همین زخم های سطحی به بیمارستان مراجعه کرده، از شهرداری با خانه اش تماس گرفته اند و گفته اند می خواستیم حال چارلی را بپرسیم. گفت بهشان گفته ام حالش خوب است خیلی ممنون! ولی چرا باید حال بچه ام را بپرسند. حتما منظوری داشته اند. 

۲- چند وقت پیش وبلاگ خانمی را می خواندم که یک پسر بیش فعال دارد. البته آن موقع هنوز رسما تشخیص داده نشده بود که بچه بیش فعال است. اما کنترل پسر یکی دو ساله اش برایش خیلی سخت بود و بچه مرتب زخمی می شد. در یکی از مراجعاتش به بیمارستان، پرستار خیلی محترمانه گفته بود مراجعه شما به بیمارستان زیاد است و باید گزارش کنم. و البته گفته بود که این به نفع شماست چون اگر تشخیص این باشد که بچه بیش فعال است کمک مناسب برای آن را دریافت می کنید (و همین طور هم شده بود).

۳- دیشب مقاله ای می خواندم در یک ژورنال آکادمیک درباره نقش احساسات و تجربه شخصی در تحقیقات جامعه شناسی. چیزی که برای خانم نویسنده مقاله الهام بخش شده بود، این بود که بچه اش از روی مبل افتاده بود زمین و سرش آسیب دیده بود. وقتی بچه را به بیمارستان برده بودند بلافاصله تحقیقات در باب کودک آزاری و اقدامات حمایتی شروع شده بود و با اینکه رفتار مددکاران در تمام این مدت با آنها مناسب بود، و بعد از تحقیق ثابت شده بود که کودک آزاری در کار نبوده، احساس منفی که در مادر ایجاد شده بود و حسی که نسبت به توانایی خودش در مادری کردن پیدا کرده بود او را به فکر نوشتن یک مقاله آکادمیک انداخته بود.

۴- امروز خبری دیدم مبنی بر اینکه دیتابیس تمام بیمارستان های انگلیس در مورد کودکان و مراجعه شان به بیمارستان های مختلف به هم وصل می شود. این کار برای این است که موارد کودک آزاری زودتر و بهتر کشف شوند. برای اینکه با مراجعه به مراکز درمانی مختلف نشود تعداد و علت مراجعه را پنهان کرد. 

۵- همه اینها وقتی جالب تر می شود که یادم می افتد در زمانی نه خیلی خیلی دور، بچه های کوچک به عنوان «دودکش پاک کن» در این کشور استفاده می شدند. برای اینکه جثه کوچکی داشتند و می توانستند از لوله دودکش بالا بروند و دوده ها را خوب پاک کنند. البته شاید هم نمی توانستند و توی دودکش گیر می کردند و خفه می شدند (که کم هم اتفاق نمی افتاد). 
همین!

۴ نظر:

  1. چقدر یک فرهنگ می تونه غنی باشه یک نسل در قبال نسل دیگه احساس مسئولیت می کنه که اگه قبلی اشتباهی مرتکب شده بعدی درصدد جبران برمی آید. ما رو طوری بار آوردن که اگه چیزی دیدم می گیم حتما حقش بوده ...

    پاسخحذف
  2. کاش این بحث از بعد حقوق کودک هم مورد بررسی قرار می گرفت.

    پاسخحذف
  3. اين مساله باعث نمي شه كه والدين كودك آزار بچه رو از درمان مناسب محروم كنن؟؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اینکه بچه را از دید دولت مخفی کنند تقریبا محال است. از وقتی بچه به دنیا میاد تحت نظر هست و ملاقات خانگی هم دارند که شرایط کلی را تحت نظر داشته باشند. اگر مورد مشکوکی در ملاقات خانگی یا مراجعه به دکتر یا مراجعه های دوره ای به مراکز درمانی دیده شد پیگیر می شوند.

      حذف