۱۳۹۱ دی ۱۵, جمعه

حس خوب موفقیت


باز هم موضوع ورقه ها!

ورقه های بچه ها را معمولا بر اساس کلاس شان بین ما تقسیم می کنند، که هر کسی ورقه دانشجوی خودش را بگیرد. اما گاهی به خاطر مسائلی از جمله کمبود وقت کارمندی که ورقه ها را پرینت می گیرد و تقسیم می کند، مجبور می شوند بر اساس تعداد و به ترتیب حروف الفبا اوراق را تقسیم کنند. در این صورت تعدادی از ورقه ها به طور شانسی مربوط به دانشجویان خودم می شود و بقیه مربوط به بقیه دوستان. 

امروز لنا که یکی از لکچررهای این درس است برایم ایمیلی نوشته که در مورد دانشجوی خاصی که در کلاس من بوده بپرسد. نوشته ورقه اش فوق العاده است و می خواستم مطمئن بشوم که این ورقه به این دانشجو می خورد یا اینکه نکند آن را خریده باشد! :)

ناگفته پیداست که قند توی دلم آب شد! نه اینکه ورقه خوب او محصول کار من باشد، خودش دختر فوق العاده ای است و کلی مطالعه دارد و قبل از ارسال ورقه اش در مورد تنظیم خطوط کلی مقاله اش با من مشورت کرد. همان وقت به او گفتم که ساختار مقاله اش عالی است. نمره اش حاصل زحمت خالص خودش است. 

ولی همه اینها باعث نمی شود که حس خوشایند موفقیت به سراغم نیاید! خوب حسی است.

پیوست: در مورد مقاله ای که درصد مشابهتش خیلی زیاد بود هم با لنا مشورت کردم. جوابش این بود:

I think you should tell the student that he shouldn't rely too much on one source - he should be demonstrating his own ideas and arguments. If he references correctly, it's not plagiarism, but he needs to paraphase more and read more widely. I would give a low(ish) score for originality  but would reward the effort and give advice on what to do next time.

۲ نظر:

  1. از بیرون که نگاه می کنی احساس می کنی برخوردشان خیلی سخت گیرانه است ولی وقتی وارد جامعه و آزمون های آن می شوی راه های برون رفت از مشکل را نشانت می دهند و این برای کسانی که سعی می کنند این پیام را دارد که بالاخره موفق خواهند شد و کسانی که اهل تلاش نیستند هم از همان اول باید بدانند که در این جامعه به جایی نخواهند رسید.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درسته. ترکیبی است از سختگیری و انعطاف که هر کدام به جای خودش استفاده می شود و بنابراین نتیجه اش هم معمولا خوب می شود.

      حذف